تلخی

تلخی

تلخی

تلخی

کاش ظرف عشق هم لبریز می شد!

(شیفته)

سلام
از دوستانی که تلخی رو خوندن متشکرم.
بخصوص مهسا که وبلاگش واقعا زیباست.شما هم ببینید.
بعدش از نسرین که مطلب امروزش منو گرفت.ازمطلب خودم صرف نظر من کنم و اونو مینویسم.
آمده بودم که بنویسم از چشم ها ی تو .تا گم شدن رد خیس اشکهایم چیزی نمانده است . دلم گرفته ترین نقطه ی دنیا است و تو انگار گم شده ای در ماه ! و ستاره ها دیگر رد تو را به من نشان نمی دهند . آسمان ابری است دستهای باران نوازشگر چشمان ترد کویرند . من کویرم . بی تو اگر تمام دنیا را در چشمانم بچکانند ... اشک های من ناتمامند ! می خواستم بدانم ...
بقیه رو توی وبلاگش بخونین.

آن روز  که  شد  زندگی  ما  آغاز
آغاز شداین صحبت پرسوز و گداز
دادند به ما  دلی  و گفتند  نسوز
دیدند که سوختیم ،گفتند  بساز