تلخی

تلخی

تلخی

تلخی

تیشه

سلام
امشب خونه یکی از دوستان مهمانم.
بالاخره این کامپیوتر هندلیش رو راه انداختم.اینقدر طول کشید که نیم ساعت پیش رفت خوابید.خوبه واالله،خستگیش مال ماست خوابش (و البته حالش)مال یکی دیگه!
اما نه ،بد هم  نشد .بالاخره فرصتی شد که کانکت بشم وآپدیت کنم.
حال و هوای این اتاق از اوناست که خیلی دوست دارم.تنهایی با نوازش یه آهنگ غمگین سنگین.تا یادم نرفته بگم الان یه آهنگ  داریوش در حال پخشه.....کوهو میذارم رو دوشم ..رخت هر جنگو می پوشم....
اما بریم سر اصل مطلب که نوشتن مطلبه.

برای پنجه کردن با دل یار
      ندارد دست من یارای پیکار
              برو والی به فکر تیشه ای باش
                     که فرهادی دگر باید در این کار

اینم از شعر این دفعه.
راستی فردا صبح خیال دارم بزنم به جاده و برم اهواز.
اگه خدا خواست و رسیدم،سه چهار روز بعدش برمی گردم.البته بازم اگه خدا خواست.(قربون خدا که خیلی از چیزایی که ما میخوایم ،اون نمیخواد!)

اگه بودم می بینمتون.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد