تلخی

تلخی

تلخی

تلخی

سلام
بازم اومدم.ببخشین که اینقدر دیر آپدیت میکنم.
راستشو بخواین این روزا خیلی بهم ریخته و داغونم.حتی حوصله خودمم ندارم.
ولی یه کم درد دل کردن شاید تسکینم بده.
چه کنم که هر چی میخوام دیگه ننویسم نمیتونم.انگار مجبورم که مدام نمک رو زخم خودم بپاشم.
چه میشه کرد .به قول مادربزرگا شاید پیشونی نوشتم اینه ننه جون.
بگذریم و بخونیم:

ای خاتون من
عشق بازیست.
درین بازی اگر هر دو عاشق باشند
میشوند همباری وگرنه هر دو حریف.
من و تو انگار در دو سمت یک صفحه شطرنج نشسته ایم و تو تمام حرکاتت برای مات کردن من است.
ومن هر حرکتم آنچنانست که مبادا ماتت کنم.کیشت میکنم ولی مات     هرگز!
چون نمیخواهم تو را مات و مغلوب ببینم.هرگز!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد