سلام
اول صبح باید برای مراسم چهلم پدربزرگم به اهواز برم.
همیشه وقتی قاطی میکنم ، دو چیز میتونه کمی آرومم کنه.یکی راه رفتن و فکر کردن،
دیگه رانندگی طولانی با آهنگای غمگین که خودم گلچین کردم.البته با چاشنی سرعت که بارها نزدیک بوده اساسی کار دستم بده.
بگذریم.
فردا یه مسیر هفت هشت ساعته دارم.
گفتم خوبه قبل از رفتن یه چیزی براتون بنویسم و خدافظی کنم.
انگشت بر دهان گرفتم،
اما نه از حیرت که از حسرت.
اندکی بعد انگشت اشاره ام را میان سرگردانی آسمان و زمین،نگاه داشتم.
جهت بادی را یافتم که بسوی تقدیر اشاره داشت.
ده درجه سمت راست جنوب.
خدایا !
آنقدر سبک شده ام که اگر زنجیر محکمترین تعلقم را پاره کنم،
این باد براحتی مرا با خود خواهد برد. تا آنجا که پایان راهست.
انگشت بر دهان گرفتم،
اینبار نه از حسرت که از حیرت.
انگشت بر دهان ماندم.
متحیرم که گسستن محکمترینها کار من است یا قدرت باد؟
نمی دانم.
آرزومندم که اگر گسستنی در کارست،پایان راه نزدیک باشد و تعلیق من کوتاه.
(شیفته)
اگه بودم برمیگردم.
کلبه ای می خوام که تو باغچش پر باشه از یاسمن
حیاطشم، سرتاسرش باشه چمن
آخ که پیاده روی و رانندگی که این همه هم با هم تضاد دارند چه آرامشی به آدم میدن............
من درد مشترکم. مرا فریاد کن...........
عجالتاً آدرستونو گذاشتم تا بعداً سر فرصت بیشتر از درد مشترک بنویسیم
سفر سلامت
زندگی سرشار از همین تضادهاست.
اصلا همین تضادهاست که آرامش رو از امثال من و تو گرفته.(البته خودت گفتی که درد مشترکی).
منم آدرستو میذارم.
این روزا زنجیر محکم تعلقات به ثبات یک تار موست . ما که بریدیم ما که سپردیم به دست باد هر چه از گذشته بود و هر چه در اینده منتظر بود فقط در امروز زنده مانی میکنیم . سفر به خیر غم اخرت باشه
سلام شیفته جان سفر خوش گذشت
سلام
فقط کسی می تونه درد عشق و درک کنه که واقعا عاشق بشه . اونوقته که می فهمه عشق مساوی با درد ،رنج ، غصه ، انتظار............
لینکت کردم ،خوشحال می شم به ویرونه من سر بزنی .منتظرتم
حسرت روزهای رفته را به همان باد میسپارم .....
باشد که لبخند هدیه خدا باشد برای تو
تسلیت میگم .....
برمیگردی و منتظریم .....
یا علی