تلخی

تلخی

تلخی

تلخی

سلام
امروز میخوام از خودم و دلتنگیام چیزی نگم.
اما حالا که کانکت شدم یه چیزی مینویسم.

اینو امروز شنیدم:
« تجربه بی رحم ترین معلمه.اول امتحان می گیره بعد درس میده. »

و نهایتا تنهاترین غزل و به نظر من یکی از زیباترین اشعار فروغ فرخزاد:

چون سنگ‌ها صدای مرا گوش می‌کنی
سنگی و ناشنیده فراموش می‌کنی
رگبار نوبهاری و خواب دریچه را
از ضربه‌های وسوسه مغشوش می‌کنی
دست مرا که ساقه‌ی سبز نوازش است
با برگ‌های مرده هم‌آغوش می‌کنی
گم‌راه‌تر ز روح شرابی و دیده را
در شعله می‌نشانی و مدهوش می‌کنی
ای ماهی طلایی مرداب خون من
خوش باد مستیت، که مرا نوش می‌کنی
تو دره‌ی بنفش غروبی که روز را
بر سینه می‌فشاری و خاموش می‌کنی
در سایه‌ها، فروغ تو بنشست و رنگ باخت
او را به سایه از چه سیه‌پوش می‌کنی؟

اگه عمری بود بازم میام.

 

نظرات 2 + ارسال نظر
شاداب با تو...(تنها بی تو سابق) یکشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 11:54 http://nrh10349.blogfa.com

سلام
خوش و خرم باشید
من خوب خوبم.........

بانوی گمشده دوشنبه 8 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 09:50 http://perdue.blogsky.com

سلام.
جمله ای که در باره ی تجربه نوشتی خیلی قشنگه. من تا حالا نشنیده بودم.
شعر فروغ... من شعراشو خیلی دوست دارم. انتخاب جابی کردی: در سایه ها فروغ تو بنشست و رنگ باخت.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد